یلدای سه نفره
عروسک من امسال شب یلدای من و بابایی خیلی قشنگ بود. چون اولین سالی بود که شب یلدا تو کنارمون بودی ، و سرمای بلندترین شب سال رو با خنده های شیرینت برامون گرم کردی.... عزیز مامان ، وقتی به روی من و بابایی میخندی ، اون وقت تنها لحظه ای که حس مکنم دیگه از این بیشتر از زندگیم چیزی نمیخوام. خیلی شیرین شدی و واسه من و بابایی حسابی دلبری میکنی. دیشب داشتم فکر میکردم این نه ماه چقدر زود گذشت.......و تو روز به روز بزرگتر میشی و با وجود تو من گذر زمان رو حس نمیکنم. ایشالا که هیچ وقت لبخندهای شیرینت از لبای قشنگت کمرنگ نشه و دنیا همیشه به روت بخنده عشقم... این و یادت باشه من و بابایی همیشه عاشقتیییییییییییییییییی...
نویسنده :
مامانی
13:46