لیانا جونی دیروز عصر من و بابایی ساعت 5 تو رو بردیم پیش دکتر ملکی برای سوراخ کردن گوشات. اول یه جفت گوشواره برات انتخاب کردیم بعد دکتر با ماژیک محل سوراخ کردن و علامت گذاری کرد. بعد که تو بغلم بودی منشی دکتر سرت و نگه داشت تا دکتر گوشواره رو تو گوشت پرس کنه اما تو سرت و تکون میدادی و منشی هم سرت و محکم نگرفت و بلاخره دکتر بالا تر از علامت گوشت و سوراخ کرد. آخخخخخخخخخخخخخ فدات بشم من ، چنان گریه ای کردی که دل من و بابایی برات ریش ریش شده. بالا خره دکتر دوباره گوشواره رو در آورد و مجددا جفت گوشاتو سوراخ کرد و تو سه بار شدیدا گریه کردی اما از دفعات بعدی بابایی سرت و نگه داشت تا تیر آقای دکتر به خطا نره. بعدش هم رفتی...