دستم و بد جور بریدم مامانی
سلام دخترکم. مامان دیروز حادثه بدی واسش اتفاق افتاد. دیروز داشتم با چاقو فسنجون یخ زده رو تیکه تیکه جدا میکردم که نهار بخورم که یهو چاقو از ظرف عبور کرد و فرو رفت تو انگشتم و از طرف دیگه در اومد. خیلی ترسیدم.از ترس گریه میکردم. عمو پژمان با عمه نازی اومدن دنبالم و من و عمه رفتیم اورژانس دکتر گفت باید یدونه بخیه بخوره ولی بعد که بهش گفتم باردارم گفت فقط پانسمان و شست و شو انجام بده تا زخمش جوش بخوره. بابا پیام هم خیلی ترسیده بود و زودی از سر کار اومد خونه. حالا هم دستم پانسمان شده و نمیتونم زیاد کار انجام بدم. ...
نویسنده :
مامانی
12:33